بخوام از صبح بگم طبق این چند هفته اخیر که جمعه ها خونه ی مامان مهدیس و پیش مهدیس خانم و والدینش بودم دعوت شدم که در کنارشون باشم از طرفی دو سه روز سر درد داشتم و به خاطر اینکه اون اذیتم نکنه چیزی نمیگفتم مثل کل این چند ماه یا حتی چند سالی که سکوت کردم توی همون دو سه روز با یکی بحث کرده بودم و بالاخره تصمیم گرفتم که رهاش کنم به خاطر دلیل هایی که یکیش مقاومت در برابر تغییر و تنظیم شخصیت و رشد فردی و عدم همکاریش توی سلامت ارتباط بود اونا رفتن.....من کیم!؟
پیشگیری بهتر از درمان:)
کربلا کربلا من دارم نمیام:)))))
مهدیس ,خاطر ,جمعه ,روز ,توی ,سه ,به خاطر ,سه روز ,این چند ,دو سه ,تصمیم گرفتم
درباره این سایت